loading...
ولایت وبلاگ برتر
محمد زمانیان بازدید : 243 چهارشنبه 25 فروردین 1389 نظرات (0)
سلام

قبل از هر چيز، بهتر است از هدف و منظوري كه مرا واداشت تا دست به نوشتن بزنم، صحبت كنم. انگيزه اول من، اتفاقي بود كه چند هفته پيش افتاد.

به مناسبت فوت اسقف اعظم، با يكي از دوستاني كه مسيحي هستند، تماس گرفتم و تسليت گفتم. ايشان گفتند كه نه، احتياجي نيست؛ چون براي ما كه اصلا نه ديديم و نه از نزديك مي‌شناسيمش، تفاوتي نداره. حرف ايشان برايم جالب بود.

در ضمن همين گفتگو، صحبت از مرگ و مردن حضرت مسيح، ‌به ميان آمد.
گفتند: حضرت مسيح، كشته شده و بعد، زنده شده.
گفتم: به نظر مسلمونها، آن حضرت، كشته نشده‌اند.

اينجا بود كه دوست عزيز من! گفت: نه؛ در قرآن شما اومده كه حضرت مسيح مرده.
چنان اين موضوع را جدي گفت كه مرا وادار به پاسخ گويي كرد. گفتم: نخير، اينطور نيست.
اما ايشان با سماجت ادامه دادند: اشتباه مي‌كني. اين سوال رو من از پدر ...، پرسيدم كه ايشان به آيه‌اي از سوره مريم اشاره كرد و گفتند: پس اين آيه چه مي‌گه!؟
به شوخي گفتم: حتما اين آيه تازه نازل شده. ميشه آيه رو برام بخوني؟
گفت: يادم نيست؛ اما برات پيدا مي‌كنم.
اين دوست خوب! براي تاكيد بر صحت حرفشان، افزود: پدر ...، 5 سال در سوريه، اسلام را مطالعه كرده. خواهرم هم الهيات خونده. ليسانس الهيات داره.

از آن بعد از ظهر تا خود شب در فكر بودم. اين موضوع مرا آزار مي‌داد كه چگونه قرآن را درست متوجه نشده‌اند و اگر عمدا اين كار را انجام داده باشند - مثلا توسط آن پدر روحاني - مرتكب تحريف شده‌اند. البته اين تازگي ندارد؛ اما آن دوست من ... .

نيمه شب شد و طاقت نياوردم. دست به قلم شدم و شروع كردم به نوشتن. از قرآن و حافظه‌ام استفاده كردم. نتيجه شد فهرست تقريبا جامعي درباره حضرت مسيح عليه‌السلام در قرآن.

قسمتي از آنرا كه مربوط به بحث من و آن دوست بود - يعني مرگ حضرت مسيح عليه‌السلام - را جدا كرده و در نامه‌اي برايشان فرستادم. فردا كه تماس گرفتم، برخوردي از ايشان ديدم كه جالب بود. خيلي خوشحال شده و ابراز تعجب كرده بودند كه چطور به اين سرعت، و حاضر و آماده، جوابيه‌اي را به آن صورت نوشتم.

گفتند: سوالات بي‌جواب زيادي دارم كه فكر مي‌كنم بتوني جوابش رو بدي. درخواست كردند كه اين بحث ادامه داشته باشد؛ اما چون معمولا از اين بحثها اجتناب مي‌كردم؛ هدفشان را جويا شدم.
پرسيدم مي‌خواهيد مرا مسيحي كنيد؟
گفتند: نه، مي‌خوام به جواب سوالهايي كه مدتهاست ذهنمو مشغول كرده برسم.
گفتم: اول بايد منو قانع كني كه هدفت، دانستن حقيقته؛ و بعد اينكه در اين كار جدي و مصمم هستي.
ايشان هم قول دادند كه اين مطلب، برايشان اهميت زيادي دارد.

به اين ترتيب، بحث ما با موضوع «مرگ حضرت مسيح عليه‌السلام» شروع شد؛ اما عمر اين گفتگوي بهاري، زياد به طول نينجاميد. همانطور كه زود آمد، زود هم رفت.

روزي از روزا، كه به دوست خوبم گفتم منتظر نامه بعدي شما هستم، با نگراني گفت: مي‌دوني چي شده!؟ برادر ...، به ما گفته كه نبايد با كسي تماس داشته باشيد! احتمال داره شما رو بكشند!! در فلان شهر، تعدادي مسيحي رو كشتند!!! من مي‌ترسم.
: از چي؟
: از اينكه منو بشناسند و بلايي سرم بيارند.
: فكر مي‌كني دولت، اينقدر بيكار شده كه بياد دنبال شما!؟ مگه تا حالا نمي‌دونستند كه در اين كشور، مسيحي هم زندگي مي‌كنه!؟

حرفاي من باعث نشد كه از نگراني خلاص شود. معلوم بود كه خيلي او را ترسانده بودند؛ حتي خيال مي‌كرد كه از طريق ايميل، منزل او را شناسايي كنند و ... .

نمي‌دانم شما چه فكر خواهيد كرد و چه نتيجه‌اي مي‌گيريد؛ اما گمان كنم همه چيز گوياست. شخصي كه آنچنان راسخ و مصمم بود كه مرا وادار به بحث كرد، يك شبه چنين در هم بريزد!؟

ثمره گفتگوي بهاري ما، سه نامه‌اي بود كه بين ما رد و بدل شد - كه در وبلاگ، قرار خواهم داد - و چند مكالمه تلفني. فكر كنم با اين قصه كوتاه، متوجه هدف من از نوشتن اين وبلاگ، شده‌ايد.

  • محل امني براي آن دوست عزيز - به دور از نگراني‌هاي ناشي از هشدارهاي برادر فلان و پدر فلان - كه تشويق شوند به ادامه گفتگو؛ با هر اسم و آيدي كه مايل هستند.
  • متوجه شدم كه دوستان مسلماني هستند كه علاقمند به اين گونه گفتگوها هستند. چه بهتر قبل از اينكه ديگران، قرآن تحريف شده را برايشان بخوانند، با قرآن ناب، آشنا و مانوس شوند.
  • بحث درباره موضوعات مختلف ديگر كه جاي شك و شبهه، يا سوال است.
  • چنين قصدي ندارم كه كسي را مسلمان كنم. اميدوارم قرآن را آنگونه كه هست، بشناسند.
  • مدار بحث ما، قرآن كريم است.

به ياري خدا، با راهنمايي قرآن، و همراهي دوستان

به اميد ديدار
خدانگهدار

محمد زمانیان بازدید : 228 چهارشنبه 25 فروردین 1389 نظرات (0)
سلام

اولين نامه‌اي كه - به صورت جوابيه - براي آن دوست مسيحي فرستادم. براي حفظ امانت، در متن نامه‌ها، تغييري نداده‌ام؛ جز موارد اندكي، به خاطر خصوصي بودن آنها و ملاحظه وبلاگ.

به نام خدا

سلام

تا حالا با شما، درباره مسائل اعتقادي صحبتي نكردم. تمايلي به اين كار نداشتم و ندارم. ... . بنابرين دليلي براي بحث نيست؛ مخصوصا كه خودتان هم چيزي نپرسيده باشيد.

اما اين بار، به قلمرويي پاي گذاشتيد كه نمي‌شود بدون تامل از كنارش گذشت. قرآن كريم، چيزي نيست كه تحريفش را بشود تحمل كرد. پس اجازه بدهيد كه شما را با چند آيه از اين كتاب آسماني و جاوداني - كه تا كنون از دست تحريف مغرضان، دشمنان و جاهلان در امان مانده - آشنا كنم.

نظر شما را در مورد مرگ حضرت عيسي عليه‌السلام شنيدم. يهوديان معتقد بودند و هستند كه آن حضرت را كشته‌اند. مسيحيان معتقدند كه ايشان به صليب كشيده شده و كشته شده‌اند؛ و بعد از مرگ، زنده شده‌اند و به آسمان رفته‌اند.

اما اسلام. از يك كشيش، نقل كرديد كه قرآن گفته - در سوره مريم - كه حضرت مسيح عليه‌السلام كشته شده‌اند. دوست عزيز! پيشنهاد مي‌كنم كه از خود قرآن، حقيقت را بشنويم. هرگاه كه خواستيد با خدا صحبت كنيد، نماز بخوانيد؛ و هرگاه كه خواستيد خدا با شما سخن بگويد، قرآن بخوانيد.

البته درباره حضرت عيسي مسيح عليه‌السلام، در قرآن كريم، زياد صحبت شده و در سوره‌هاي مختلف، در جهات مختلف، سخن به ميان آمده:

  • مادر بزرگوارشان، حضرت مريم عليهاالسلام (آل عمران 35 - مريم)
  • تولد ايشان كه جزو معجزات است، و تشبيه شده به خلقت حضرت آدم عليه‌السلام (آل عمران  59 - انبياء 91)
  • سخن گفتنشان در گهواره (آل عمران 45)
  • تبليغ، رسالت و معجزات (آل عمران 45)
  • اختلاف با يهود در زمان پيامبريشان
  • غلو مسيحيان درباره ايشان، تثليث و فرزندي خداوند سبحانه (نساء 171 - مائده 116)
  • بشارت دادن به پيامبر بعدي، حضرت محمد صلي‌الله عليه و آله (صف 6)
  • ياران و حواريّون ايشان
  • انحراف پيروانشان و تحريف دينشان بعد از ايشان (نساء 171 - مريم 34 - توبه 30)
  • اختلاف يهوديان و مسيحيان درباره مرگ ايشان (آل عمران 55 - نساء 157)
     

داخل پرانتز:

قصد من، به هيچ وجه، مسلمان كردن شما، يا چيزي شبيه اين نيست؛ كه خيال خامي است. تنها مي‌خواهم همانطور كه من به اديان ديگر، به ديده احترام نگاه مي‌كنم، كه سفارش اسلام است (سوره بقره 285)، شما هم به دور از هرگونه شبهه و شائبه‌اي، به اين دين آسماني، بنگريد.

در پايان، تذكري را دوستانه، عرض مي‌كنم. خوشحالم كه خواهر شما الهيات خوانده، يا خود شما  قرآن هم خوانده‌ايد، يا آن كشيش محترم، چند سالي درباره اسلام، مطالعه كرده؛ اما در بحث علمي، هيچگاه از مدرك و رشته‌ تحصيلي، و امثال اينها، براي مجاب كردن طرف مقابل، استفاده نكنيد. اين عمل، شايد چشم پُركُن بوده و افراد تازه‌كار و ناوارد را تحت تاثير قرار دهد؛ ولي به همين اندازه، در نزد اشخاص آگاه، زشت، ركيك و پيش پا افتاده است. « اين حرف شما، مرا ياد يكي از دوستان انداخت. خيلي جدي مي‌گفت: آفهاي من، دو برابر آفهاي توست. »

با نام خدا و به اميد اينكه اين بحث، براي من و ديگران، مثمر ثمر باشد، شروع مي‌كنم.
 

حضرت عيسي مسيح عليه‌السلام، در قرآن كريم

 • مرگ حضرت عيسي عليه‌السلام

سوره آل عمران:
اذ قال الله يا عيسي: إنّي مُتوفيك و رافعُك اليّ و مُطهّرك من الّذين كفروا و جاعل الّذين اتّبعوك فوق الّذين كفروا الي يوم القيامة؛ ثمّ اليّ مَرجعُكم؛ فأحكُمُ بينكم فيما كُنتُم فيه تَختلفون 55

سوره نساء:
و قولِهم انّا قتلنا المسيحَ عيسي ابنَ مريمَ رسولَ الله. و ما قَتلُوهُ و ما صَلَبُوه؛ ولكنْ شُبّهَ لهم. و إنّ الّذين اختلفوا فيه، لَفي شَكٍّ منه؛ ما لهم به من علم الا اتّباع الظّنّ و ماقتلوه يقينا 157 بل رفعه الله اليه و كان الله عزيزا حكيما 158 و انّ من اهل الكتاب الا ليُؤمـِنَنّ به قبل مَوته و يوم القيامة يَكونُ عليهم شَهيدا 159

لطفا به ترجمه اين دو آيه مراجعه كنيد. نمي‌دانم از چه ترجمه و كدام تفسير، استفاده مي‌كنيد؛ اميدوارم كه مترجمان و مفسران، مسلمان و شيعه باشند.

خسته شدم و احتياج به استراحت دارم. اين مطالب را - به علاوه آيات ديگر درباره حضرت مسيح عليه‌السلام - در چند ساعتي كه از شب بيدار بودم، نوشته‌ام. فعلا كتابي در دسترسم نيست؛ جز قرآن عزيز. ان شاء الله بعد از مطالعه شما، صحبت مي‌كنيم. منتظرم شما دست پر بياييد.

به اميد ديدار
خدانگهدار

محمد زمانیان بازدید : 274 چهارشنبه 25 فروردین 1389 نظرات (0)

سلام

اين جلسه، اختصاص دارد به نامه آن دوست، و جوابيه من كه به صورت تركيبي - جواب، داخل نامه ايشان و بعد از هر سوالشان، قرار گرفته - برايشان فرستادم. متن نامه و سوالهاي او، با رنگ آبي، مشخص شده است.

سلام و صد سلام
اول اينكه خيلي خوشحالم كه شما حوصله كرديد و به اين مبحث پرداختيد چرا كه بسيار به آن نيازمندم. و بعد اينكه باز هم تشكر از زحمات شما كه دراين باره به ياريم شتافتيد.

در نام پر جلال او سخنم را شروع مي‌كنم ... باشد كه روح پاك خود را بر من فرستاده تا هر آنچه حق است بگويم .. و از او مي‌خواهم كه حقيقت را بر دلهاي ما نشانده و مارا از گمراهي برهاند....آمين

- سوره‌‌‌ آل عمران آيه‌ي 55: به ياد آر وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح ترا فيض نموده، و بر آسمان (قرب خود) بالا برم و ترا پاك و منزه از معاشرت كافران گردانم و پيروان ترا....

داخل پرانتز: ظاهرا اين ترجمه ( من روح ترا فيض نموده )، صحيح نبوده و به اين صورت است: قبض نموده.

سوره نساء آيه 157 تا 159: از اين رو كه گفتند ما عيس ابن مريم ، رسول خدا را كشتيم در صورتي كه او را نكشتند و نه به دار آويختند. بلكه بر آنها امر مشتبه شد. آنان كه درباره‌ي او عقايد مختلف اظهار داشتند ، از روي شك و ترديد سخني گفتند. و عالم به او نبودند . جز آنكه از پي گمان خود مي‌رفتند و به طور يقين مسيح را نكشتند. بلكه خدا او را به سوي خود بالا برد و خدا كارش همه از روي حكمت است. و هيچكس از اهل......

خلاصه در اين دو آيه گفته شده مسيح كشته نشده بلكه به سوي خدا بالا رفته و در قرب خدا يا كنار خدا رفته است.

براي من اين سوال پيش آمد كه پس چطور مي‌گويند در كنار خدا نبايد كسي را پرستيد؟

جواب: به نظر مي‌آيد، اين سوال، ربطي به بحث گذشته ما ندارد.
1- اين آيه چه ربطي به يگاني پرسستش خدا دارد!؟
2- به فرض اينكه سوال شما به جا باشد، باز هم جاي اين سوال است كه زنده بودن حضرت مسيح عليه‌السلام، چه منافاتي با يگانگي پرستش خدا دارد!؟

داخل پرانتز: احتمالا تصور سوال كننده، اين بوده، كه خداوند متعال، بر روي صندلي نشسته است، و حضرت مسيح در كنار او ايستاده؛ و ما، چون بندگان يكتا پرستي هستيم، نبايد در كنار خدا، كسي را بپرستيم!!!
 

و سوال بعدي اينكه همان سوره‌ي آل عمران آيه‌ي 144 چه مي‌گويد؟ متوجه نمي‌شوم.

جواب: آيه‌اي كه اشاره كرديد، ربطي به بحث كشته شدن حضرت عيسي عليه‌السلام، ندارد. لطفا مورد سوال را دقيقا مشخص كنيد.

و بعدي سوره‌ي مريم آيه‌ي 33 ؟ البته يكي ديگر بود كه به علت كم حواسي و ريز بودن نوشته‌ها پيدا نكردم. كه بعدن مي‌پرسم.

جواب: لطفا مورد سوال را دقيقا مشخص كنيد.

- و اما سوره‌ي انبيا آيه 91 : كه حامله شدن مريم را از روح خدا مي‌گويد. پدرهاي زميني وقتي كه صاحب بچه مي‌شوند مي‌گن كه بچمونه . خونه ما تو رگهاشه. و به علت خوني كه چن دقيق بعد از مرگ لخته شده و به خاك ميرود، احساس مالكيت شديد مي‌كنند. پس چطور كسي كه از روح خدا به وجود آمده و روح خدا را با خود دارد با همان اقتدار و تسلط بر مرگ و زنده كردن مردگان،‌ روحي كه هيچوقت از بين نميرود،‌ نمي‌تواند به خدا بگويد پدر؟ و خدا نام او را به عنوان فرزندخود جلال بخشد؟ در صورتي كه در سوره‌ي الزمز آيه 4 : به صراحت مي‌گويد كه خدا مي‌تواند* فرزندي داشته باشد.

جواب: اين آيه به موضوع بحث ما، ارتباطي ندارد. توصيه من به شما اين است كه براي رسيدن سريع و صريح، به نتيجه مطلوب و صحيح، از پرداختن به حاشيه و يا طرح سوالهاي ديگر، خودداري كنيد. البته سوالهاي شما، بي‌جواب نخواهند ماند و اگر عمري بود، براي پاسخگويي به سوالهاي ديگر، در خدمت هستم.
 

البته راهنما، سوالهاي من خيلي زياد است. اما در حد اين مقوله فك كنم همين‌ها كافي باشد. ممنون از راهنماييت و اميدوارم كه هميشه شاد باشي. خدانگهدارت
 

پاورقي: براي حسن ختام، مطلبي را به يادگار، مي‌نويسم كه اگر منصفانه به آن نگاه شود، به خيلي از اشتباه‌هات خود و ديگران كه سطحي و سهل انگارانه، از كنار اسلام و قرآن، رد شده‌اند، پي‌خواهيد برد.
 

فرزندخواندگي حضرت مسيح عليه‌السلام، توسط خداي سبحان:

سوره زمر:
لو أراد الله أن يتّخذ ولداً لاصطفي ممّا يخلق مايشاء؛ سبحانه؛ هو الله الواحد القهّار 4
«اگر (به فرض محال) خدا مي‌خواست فرزندي انتخاب كند، از ميان مخلوقاتش، آنچه را مي‌خواست برمي‌گزيد. منزه است (از اينكه فرزندي داشته باشد) او خداوند يكتاي پيروز است» ترجمه مكارم شيرازي

در نامه‌اي كه نوشته‌ايد، بيشتر از همه، اين آيه زيبا، نظر مرا جلب كرد. آفرين به توجه شما؛‌ به خوب آيه‌اي استدلال كرده‌ايد. شبهه‌اي برايتان پيش آمده كه در دو بخش پاسخ، مي‌دهم.

 • گفتيد كه «به صراحت مي‌گويد كه خدا مي‌تواند فرزندي داشته باشد». چند آيه براي شما مي‌نويسم. ببينيد آيا صراحتي در اين موضوع (فرزندخواندگي حضرت مسيح عليه‌السلام، توسط خداي متعال)، دارند يا خير؟

سوره نساء:
يا اهل الكتاب لاتَغْلُوا في دينكم و لاتقولوا علي الله الا الحق. انّما المسيحُ عيسي ابنُ مريمَ رسولُ الله و كلمتُه ألقيها الي مريمَ و روحٌ منه. فآمِنوا بالله و و رُسُلِهِ و لاتقولو ثَلثةٌ؛ انتَهُوا خيراً لكم. إنّما الله إلهٌ واحدٌ سبحانه أن يكونَ له ولدٌ له. ما في السموات و ما في الارض و كفي بالله وكيلا 171 لن يستنكف المسيح ان يكون عبد لله و لا الملائكتة المّقرّبون. و من يستنكف عن عبادته و يستكبر، فسيحشرهم اليه جميعاً 172

سوره مائده:
و اذ قال الله يا عيسي ابنَ مريم! ءأنتَ قلتَ للناس اتّخذوني و اُمّي إلهين من دون الله؟ قال سبحانك مايكون لي أن أقولَ ما ليس لي بحق أن كنت قلته فقد علمتَه. تَعلَمُ ما نفسي و لا أعلم ما في نفسك. إنّك أنت علّام الغُيُوب 116 ما قلتُ لهم الاّ ما أمَرتَني به أن اعبدوا الله ربّي و ربّكُم و كنتُ عليهم شهيداً مادُمتُ فيهم. فلمّا تَوَفّيتَني كنتُ انتَ الرقيب عليهم و أنت علي كل شيء شهيد 117

سوره مريم:
ذلك عيسي ابنُ مريمَ قولَ الحق الّذي فيه يَمتَرون 34 ما كان لِلّه أنْ يتّخذَ مِن ولد سُبحانه إذا قضي أمراً فإنّما يقول له كن فيكون 35

آيه اول، خطاب به اهل كتاب و مسيحيان است كه درباره حضرت مسيح عليه‌السلام، غلو نكنند و به خدا چيزي جز حق، نسبت ندهند. كلمه به كلمه اين آيات، رد ادعاي باطل مسيحيان است. به اين قسمت دقت كنيد: «إنّما الله إلهٌ واحدٌ سبحانه أن يكونَ له ولدٌ له». جواب شبهه‌اي است كه درباره يگانگي پرستش خدا مطرح كرديد.

آيه دوم، خطاب به خود حضرت عيسي عليه‌السلام است. عيسي بن مريم! آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را دو اله به جز خداي يگانه، بگيريد!؟

آيه سوم، از قول خود خداوند است، كه مي‌فرمايد: براي خدا نيست، كه فرزندي اختيار كند. هرگاه كه چيزي را اراده كرده و بخواهد، مي‌گويد باش، پس مي‌شود (به وجود بيا، پس به وجود مي‌آيد).

حال، سوال من از شما دوست عزيز اين است، كه با اين همه تاكيد و پاسخهاي صريح و آشكار، چگونه به خود اجازه مي‌دهيد كه هم با پيامبر خدا، و هم با خود خدا مخالفت كنيد!؟ به قول حضرت علي عليه‌السلام «مردم جاهل، يا گرفتار افراط و زياده روي مي‌شوند، يا تفريط و كوتاهي».
 

 • زبان قرآن: اين بخش را با عنوان زبان قرآن، آغاز مي‌كنم.

گفتيد كه «به صراحت مي‌گويد كه خدا مي‌تواند* فرزندي داشته باشد». اين نكته را هميشه مد نظر داشته باشيد كه قرآن، به زبان عربي نازل شده است؛ آن هم در 15 قرن پيش. همانطور كه ممكن است در فهم كتب چند صد سال پيش، مانند شعر و داستان، دچار مشكل شده و براي درك معناي بعضي از كلمات، به فرهنگ لغات، يا فرد خبره‌اي مراجعه كنيد؛ به قرآن نيز به همين صورت، نگاه كنيد.

به احتمال قوي، استدلال به آيه، از ديگران به شما رسيده. به هر حال توجه شما و بقيه دوستان را به دو نكته ظريف و مهم، جلب مي‌كنم.

- لـَو: كلمه «لو» در عربي، به معناي اگر است. به اصطلاح، از ادات شرط مي‌باشد. كلمه‌ ديگري هم به اين معناست؛ «إن». هر دوي آنها به معنا اگر هستند و براي شرط، استفاده مي‌شوند؛ اما با يك تفاوت عمده كه از ظرايف زبان عربي است.

«إن» در جايي كه استعمال مي‌شود كه احتمال انجام شرط و مشروط باشد. بر خلاف «لو» كه معمولا در جايي كه استفاده مي‌شود كه قرار نيست كاري انجام شود؛ و فقط براي بيان مطلب ديگري، آمده. اين كلمه، در فارسي، معادلي ندارد. البته گاهي اين گونه استعمال مي‌شود «اگر، به فرض محال»، كه با اين قيد، معناي نهفته آن، بيان مي‌شود. در ترجمه مكارم شيرازي، چنين ترجمه شده.

سوره حشر:
لو أنزلنا هذا القرآنَ علي جبل لرأيته خاشعا متصدّعا مِن خشية الله. تلكَ الامثال نَضربها للنّاس لعلّهم يتفكّرون 21

«اگر اين قرآن را بر كوه نازل مي‌كرديم، مي‌ديدي كه از ترس خدواند، خاشع و متواضع بود». در اين آيه از لو استفاده شده؛ چون نه قرآن بر كوه، نازل شده و نه قرار است كه چنين اتفاقي بيفتد. فقط براي بيان عظمت و بزرگي آن است. براي همين در ادامه آيه، آمده است كه «ما اين مثالها را براي مردم مي‌گوييم تا فكر كنند». يعني اين صرفا يك مثال است.

آيه مورد بحث ما در سوره زمر هم به همين شكل، از لو استفاده نموده. يعني اگر - به فرض محال - خدا مي‌خواست فرزندي اختيار كند.

- سُبحانه: اين كلمه كه در فارسي به «منزه است» ترجمه شده، در جايي استفاده مي‌شود كه نسبت ناروا و دور از شأن خداوند متعال، بيان شود. معمولا وقتي قرآن، از قول كفار يا جاهلان، ادعاي باطلي را نقل مي‌كند، بلافاصله از اين كلمه استفاده مي‌نمايد.

در اين آيه نيز، خدا، براي رد ادعاي باطل مردم، اول به صورت شرطي - البته يك شرط محال - مي‌گويد اگر قرار باشد كه خدا، فرزندي انتخاب كند.
 

سابقه فرزندخواندگي

متاسفانه فقط مسيحيان نبوده‌اند كه براي خداي سبحان، فرزندي معيّن كرده‌اند؛ بلكه در طول تاريخ، كساني بوده‌اند كه از تنهايي خدا، راضي نبوده و به زور خواسته‌اند برايش خانواده‌اي دست و پا كنند.

سوره انعام:
و جَعَلوا لله شُركاء الجنّ، و خَلَقَهُم؛ و خرقوا له بَنين و بَنات بغَير عِلم، سُبحانه و تعالي عمّا يَصِفُون 100

«و كافران، گروهي (مانند مجوس) اهريمنان را شريك خدا شمردند؛ در صورتيكه آنها آفريده خدا هستند. و گروهي (چون اهل كتاب و مشركين قريش، عزير و مسيح و فرشتگان را) پسران و دختران، براي خدا، پنداشتند. در صورتيكه خدا از همه اين نسبتها كه بر او وصف كنند، برتر و منزه است»

سوره توبه:
و قالت اليهود عُزَير ٌابنُ الله؛ و قالت النصاري المسيح ابنُ الله 30

«و يهود گفتند عُزير، پسر خداست؛ و نصاري گفتند مسيح، پسر خداست. اين سخنان را كه اينها (يهود و نصاري، صاحب كتاب و دين) بر زبان مي‌رانند، خود را به كيش كافران مشرك پيشين (كه اصلا به نبي و كتب آسماني معتقد نبودند) نزديك و مشابه مي‌كنند. خدا آنها را بكشد؛ چگونه از حق انحراف مي‌يابند»

چقدر باريك است مرز ايمان و كفر، و چقدر نزديك است خدا پرستي و شرك.
 

عيسي پسر مريم

 • نكته جالب ديگري هم در آيات مربوط به حضرت مسيح عليه‌السلام است. اكثرا (24 مورد) نام اين پيامبر خدا، به اين صورت «ابن مريم» آورده شده؛ ‌در حالي كه ديگر پيامبران الهي، اين گونه نيستند. به نظر مي‌رسد كه براي تاكيد بر فرزند مريم بودن است. به عبارت عاميانه، از ترس پيروان جاهلش، مدام گفته مي‌شود، عيسي، پسر مريم؛ نه پسر خدا.
 

واژه نامه:

عُزَير = كلمه "عزير"، نام همان شخصي است كه يهود، ‌او را به زبان عبري خود، عزرا مي‌خوانند، و در نقل از عبري به عربي، اين تغيير را پذيرفته است. همچنانكه نام "يسوع" به "عيسي"، و "يوحنا" به "يحيي" تغيير يافته است.

عزرا همان كسي است كه دين يهود را تجديد نمود و تورات را - بعد از آنكه در واقعه بخت النصر، پادشان بابل، و تسخير بلاد يهود و ويران نمودن معبد و سوزاندن كتابهاي ايشان، به كلي از بين رفت - به صورت كتابي به رشته تحرير درآورد.

به اميد ديدار
خدانگهدار

محمد زمانیان بازدید : 215 چهارشنبه 25 فروردین 1389 نظرات (0)
سلام

لازمه شناخت، داشتن ابزار مناسب است؛ و ابزار ما در اينجا، منابع و مراجع معتبر و در دسترس، مانند كتب و پايگاه‌ها، مي‌باشد. به همين منظور، به دنبال پايگاه‌هاي مناسبي بودم كه به شما معرفي كنم تا براي ادامه تحقيق، به آنها رجوع كنيد. سعي كردم بعضي از كتب مهم را در همين اينترنت بيابم كه براي شما قابل دانلود يا مطالعه باشد.

به عنوان اولين و مهمترين مرجع، براي مطالعه اسلام، بهتر است از قرآن شروع كنيم. براي مطالعه متن و ترجمه قرآن، از اين دو آدرس مي‌توانيد استفاده نماييد.

 • پايگاه آل البيت: در اين پايگاه، مي‌توانيد متن قرآن را به صورت صوتي، نوشته، عكس، و pdf - كه قابل دانلود است - ملاحظه كنيد.
 • پايگاه انديشه قم: متن و ترجمه قرآن.

 • در اين مدت، ‌به دنبال مرجعي در اينترنت بودم كه درباره حضرت مسيح عليه‌السلام - مخصوصا همين بحث خودمان - باشد. خوشبختانه با دو مقاله (حقيقت عيسي عليه السلام - از نيرنگهاي داعيين مسيحيت باخبر باشيد) آشنا شدم؛ اما متاسفانه متوجه شدم كه اين پايگاه، متعلق به اهل تسنن و به زبان دري است. براي استدلال، از قرآن و انجيل، استفاده كرده بود. نمي‌توانم آدرسش را اينجا بگذارم؛ بايد دقيقتر مطالعه كنم؛ اگر كاملا مناسب بود، متن مقالات را اينجا مي‌آورم. به طور مختصر مي‌توانم عرض كنم كه از انجيل، مواردي را آورده بود كه خود حضرت، به بندگي خود، اذعان و اعتراف كرده‌اند.

كتابي را هم با عنوان احمد(ص)، موعود انجيل، معرفي مي‌كنم. متن اين كتاب را مي‌توانيد در كتابخانه اينترنتي تبيان بيابيد.

بخشي از مقدمه كتاب احمد(ص)، موعود انجيل:

نبوت و رسالت جاوداني، سند و دليل جاوداني لازم دارد؛ سندي كه در هر عصر و زماني، در هر محل و مكاني، گواه روشني بر درستي گفتار آورنده آن باشد.
يكي از علل اين كه خداوند، دعوت پيامبر اكرم را با چنين معجزه و گواهي همراه ساخت، اين بود كه نبوت او، به يك زمان و برهه‌اي اختصاص نداشت؛ و لذا برهان نبوت و گواه پيوند او با جهان وحي، مرزهاي زمان و مكان را درهم مي‌نوردد و در تمام اعصار به سان خورشيد مي‌درخشد، و تاريكيهاي كفر و شرك را درهم مي‌كوبد، و حجت را بر آگاهان و بي‌غرضان تمام مي‌كند.
امروز بر اثر عدم بلوغ فكري امتهاي پيشين، از پيامبران گذشته، آثار و نشانه‌هايي كه گواه بر وجود و ادعاي آنان باشد در دست نيست؛ تا چه رسد برهان نبوت و نشانه هاي رسالت آنان.
به دليل همين خلأ، گروه عظيمي در غرب كه براي خود فكر و انديشه‌اي دارند و از شرق - كه زادگاه مسيح و مسيحيت است - كاملاً دورند، اصل وجود مسيح و مريم را جزو افسانه‌ها پنداشته و تصور مي‌كنند كه وجود مسيح به سان داستان ليلي و مجنون، يا فرهاد و شيرين از اساطير تاريخي است.
مقصر اصلي در اين مورد، امتهاي پيشين هستند كه نخواستند آثار پيشوايان خويش را دست نخورده حفظ و حراست كنند. در حالي كه جريان، درباره پيامبر اسلام، درست، نقطه مقابل اين حركت منفي است. نه تنها كتاب و نامه‌ها و آثار وي و ياران او باقي است؛ بلكه قبور نياكان و بستگان و مَسكن خود و همسران و فرزندان پيامبر، به صورت روشن وجود دارد، و اگر انديشه‌هاي وهابيگري بر آثار خاندان رسالت، چوب حراج نزنَد، هر يك از اين آثار، سند وجود پيامبر اسلام و شيوه ادعا و دلايل حقانيت اوست.
نگارنده، براي آشنا ساختن جوانان با كتاب و معجزه جاويدان آن حضرت، كوشش ناقصي در تفسير سوره (صف) انجام داده كه اكنون در اختيار خوانندگان و علاقمندان قرآن قرار مي‌گيرد.


 • پايگاه ديگري را به شما معرفي مي‌كنم كه بخشي از آن، به نام اسلام و اديان، بسيار به كار ما مي‌آيد. علاقه من از اول، به مقايسه اديان بوده و رشته تحقيق من، ملل و نحل؛ يعني اقوام و مذاهب. بحث شيرين و مفيدي است. در اين بخش، از كتب و نوشته‌هاي مختلف استفاده شده است. يكي از كتابهاي استفاده شده، آشنايي با اديان بزرگ (نوشته حسين توفيقي)است. در اين كتاب، مي‌توانيد با بعضي از اديان آشنا شويد؛ هم از نظر اسلام، و هم از نظر خودشان؛ البته از منابع خودشان. مانند يهوديت و مسيحيت.

بخشي از كتاب آشنايي با اديان بزرگ، در معرفي يهوديت:

1- عبرانيان

يهوديان مانند اعراب و آشوريان، از نژاد سامي هستند. زبان، ادبيات، فرهنگ، آداب، رسوم و اعتقادات اين اقوام چنان به يكديگر نزديك است كه دانشمندان معتقد شده‌اند اصل آنها به يك جا مي‌رسد. مثلا اگر به بررسي ادبيات عرب مشغول باشيم، با مطالعه و تحقيق در زبانهي عبري، سرياني و حبشي در كار خود موفقيت بيشتري كسب خواهيم كرد.
از سابقه تاريخي قوم عبراني اطلاع دقيقي در دست نيست. برخي دانشمندان معتقدند كه نام «عبراني» را كه كنعانيان پس از ورود حضرت ابراهيم (ع ) به سرزمين كنعان به او داده‌اند و وي را عبراني خوانده‌اند كه بعدها جزو القاب او شد و لقب مذكور در خاندان وي باقي ماند؛ زيرا عبراني از ماده «ع ب ر»، به معنا گذر كردن از نهر مي‌آيد؛ به اعتبار اين كه حضرت ابراهيم (ع ) از رود فرات عبور كرد و وارد كنعان شد.

2- حضرت ابراهيم (ع )

عظمت حضرت ابراهيم خليل (ع ) به حدي است كه وي همواره موجب نزاع يهودي و مسيحيت و اسلام بوده است و هر يك، آن حضرت را از خود مي داند. از اين رو، خداي متعال فرموده است: «ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لكن كان حنيفا مسلما و ما كان من المشركين» (آل عمران: 67). وي، حتي ميان مشركان، مكاني بلند داشت و آثار وي در مكه مكرمه، مورد زيارت و تقديس آنان قرار مي‌گرفت.
...

4- اسرائيل


حضرت يعقوب (ع) دوازده پسر داشت و به اسرائيل ملقب بود. اهل كتاب اين اسم مركب را چنين معنا مي‌كنند: كسي كه بر خدا مظفر شد؛ ولي اصل معناي آن در عبري چنين است: كسي كه بر قهرمان پيروز شد. به گفته تورات، كشتي گرفتن حضرت يعقوب (ع ) با خدا، كه به پيروزي او بر خدا انجاميد، علت ملقب شدن وي به اسرائيل است (پيدايش 32: 24-32). اهل كتاب از زمانهاي قديم گفته‌اند كه مقصود از خدا در اين داستان، يكي از فرشتگان خداست (رك .: هوشع 12:3-4).

 

بخشي از كتاب آشنايي با اديان بزرگ، در معرفي مسيحيت:

1- عصر ظهور عيسي (ع)

حضرت عيسي مسيح (ع‌) در نقطه‌اي ازجهان متولد شد كه به تازگي زير سلطه روميان درآمده بود و فلسطين، يكي از آخرين سرزمينهايي بود كه به دست روميان تسخير شد. در آن عصر، يهوديان به شكل نامطلوبي زير يوغ بيگانگان قرار داشتند و فشار دولت روم، غير قابل تحمل بود. نهضتهاي بي‌فرجامي در گوشه و كنار فلسطين برخاست؛ ولي بي‌رحمانه شكست خورد؛ ولي بعدا شاگردان و پيروان او، با عزمي استوار به نشر آيين وي پرداختند. اين آيين، بازماندگان نهضتهاي پيشين را به خود جلب كرد.

2- پيشگويي ظهور عيسي (ع)

در جهان، چند مجموعه ديني يافت مي شود؛ مثلا اديان ابراهيمي يك مجموعه، و اديان هند و چين مجموعه ديگري را تشكيل مي‌دهند. هر ديني كه متأخر است، ادعا مي‌كند كه ظهور آن، در اديان قبلي مجموعه خودش، پيشگويي شده است. از اين رو، مسيحيان از گذشته‌هاي دور، در تلاش بوده‌اند پيشگويي ظهور حضرت عيسي (ع) را در عهد عتيق يعني كتاب يهوديان پيدا كنند. از آنجا كه در هيچ جاي كتاب عهد عتيق نام عيسي بن مريم (ع) نيامده است، مسيحيان براي نيل به اين مقصود دست به تأويلاتي زده‌اند تا پيشگوييهاي ديگري را كه در آن كتاب يافت مي‌شود، به آن حضرت ربط دهند. اين شيوه، در انجيل متي، فراوان است؛ و به همين دليل، گفته مي‌شود كه انجيل متي، براي ارشاد يهوديان نوشته شده است.
مسيحيان مقدار زيادي از اين پيشگوييها را به مصلوب شدن حضرت عيسي (ع) مربوط مي‌كنند كه از ديدگاه قرآن كريم اشتباهي بيش نيست (نساء: 157).

3- سرگذشت عيسي (ع)

پيروان اديان الهي به بركت اعتقادات ديني، نسبت به وجود تاريخي فرستادگان خداوند، از اطمينان و آرامش قلبي برخوردارند؛ ولي يكي از دغدغه‌هاي دانشمندان غير متدين، به وجود تاريخي انبياء (ع) مربوط مي شود. مورخ بزرگ مغرب زمين، ويل دورانت تاريخچه 200 سال تشكيك پيرامون وجود تاريخي حضرت عيسي (ع) را چنين گزارش مي‌دهد: آيا عيسي وجود داشته است؟ آيا تاريخ زندگي بنيانگذار مسيحيت، حاصل غم و اندوه مردم، و تخيل و اميد آنان، و در واقع، افسانه‌اي مانند افسانه‌هاي خدايان مشركان نبوده است؟
از مدتي پيش، يعني در قرن هجدهم، به طور خصوصي درباره احتمال اسطوره بودن عيسي بحث مي كردند. دانشمندي به نام ولني در كتاب ويرانه‌هاي امپراطوري به سال 1790 همين شك را ابراز مي داشت. هنگامي كه ناپلئون در سال 1808 با يك نويسنده نامدار آلماني به نام ويلند ملاقات كرد، درباره سياست يا جنگ چيزي از او نپرسيد، بلكه سؤ ال كرد آيا وي به تاريخي بودن عيسي معتقد است يا نه ؟ (1)
...

6- عيساي انقلابي

با مطالعه اناجيل به آساني مي توان دريافت كه حضرت عيسي (ع) يك فرد انقلابي بوده و براي پيروز كردن ستمديدگان بر ستمكاران تلاش ‍ مي كرده است . البته نبايد فراموش كرد كه مسيحيان تقريبا از همان آغاز، پيوسته مي گفتند كه هدف وي مسائلي ملكوتي بوده و كشته شدن او براي كفاره شدن گناهان بشر اتفاق افتاده است . اين ديدگاه با اناجيل هماهنگي زيادي ندارد، ولي با نوشته هاي پولس موافق است . اينك نمونه هايي از كارهاي انقلابي و سياسي وي :
1-6- نفوذ در تشكيلات دشمن
2-6- تعميد در خون
3-6- صليب شهادت
4-6- شمشير به جاي سلامت


مردم آسايش طلب تصور نادرستي از مسيحاي موعود داشتند. حضرت عيسي مسيح (ع) به منظور تصحيح انديشه هاي آنان ، هدف رسالت خويش را به روشني اعلام كرد:
گمان مبريد كه آمده ام تا سلامتي بر زمين بگذارم ؛ نيامده ام تا سلامتي بگذارم بلكه شمشير را زيرا كه آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خويش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم و دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود (متي 10:34-36).

5-6- دعوت به دفاع مسلحانه

هنگامي كه تعقيب و دستگيري حضرت مسيح (ع) قطعي و نزديك شد و دانست كه با وي همچون يك مجرم رفتار خواهند كرد، براي دفاع مسلحانه آخرين تلاش خود را كرد، اما پاسخ مساعدي نشيند: پس به ايشان گفت:
((...كسي كه شمشير ندارد جامه خود را فروخته، آن را بخرد؛ زيرا به شما مي گويم كه اين نوشته (يعني پيشگويي ) در من بايد به انجام رسد؛ يعني با گناهكاران محسوب شد؛ زيرا هر چه در خصوص من است انقضا دارد (يعني واقع مي شود).))  گفتند: ((اي خداوند اينك دو شمشير.)) به ايشان گفت: ((كافي است.)) (لوقا 22:36-38).

6-6- تحقير پادشاه
7-6- خدا و قيصر
8-6- ستيز با دين به دنيا فروشان
9-6- نمايش قدرت
10-6- تكميل تورات

...

9- كتاب مقدس


كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد: عهد جديد و عهد عتيق. علت اين نامگذاري آن است كه مسيحيان معتقدند خدا با انسان دو پيمان بسته است:
يكي پيمان كهن، به وسيله پيامبران پيش از عيسي مسيح. در اين پيمان، مرتبه‌اي از نجات از طريق وعد و وعيد، قانون و شريعت، به دست مي‌آيد.
ديگري پيمان نو، توسط خداي متجلي، يعني عيسي مسيح. در پيمان نو، نجات، از طريق محبت حاصل مي‌شود. به اين معنا كه طبق اعتقاد آنان ، خداي پسر، به شكل انسان، مجسم مي‌شود، گناهان بشر را برخود مي‌گيرد و با تحمل رنج صليب، كفاره گناهان مي‌شود.
تا آنجا كه تاريخ نشان مي دهد، اين عقيده، با وجود دوري آن از عقل و منطق، زيربناي مسيحيت بوده است. در انجيل يوحنا چنين مي خوانيم:
زيرا خداوند، جهان را اين قدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد، تا هر كه به او ايمان آورد، هلاك نگردد؛ بلكه حيات جاوداني يابد؛ زيرا خدا، پسر خود را در جهان، نفرستاد تا بر جهان داوري كند؛ بلكه تا به وسيله او، جهان، نجات يابد (يوحنا 3:16 - 17).
آن قسمت از كتاب مقدس كه درباره پيمان كهن، سخن مي‌گويد عهد عتيق، و آن قسمت كه درباره پيمان نو سخن مي‌گويد عهد جديد ناميده مي‌شود.
در حقيقت، عهد عتيق، كتاب آسماني يهوديان است كه مسيحيان براي آن احترام قائل شده، آن را در آغاز خود قرار داده‌اند.

1-9- اناجيل

گروه زيادي از ياران و پيروان حضرت عيسي (ع ) به نوشتن سيره آن حضرت اقدام كردند و نوشته‌هايي به وجود آوردند كه بعدا انجيل خوانده شد. اندك اندك، چهار انجيل از اين انجيلها، رسميت يافت و اناجيل ديگر، متروك شد.
نويسندگان انجيل اول و انجيل چهارم، از حورايون، و نويسندگان دو انجيل ديگر، از حورايون حواريون معرفي مي‌شوند.
ميان سه انجيل اول، هماهنگي وجود دارد و به اين دليل، آنها را اناجيل همنوا مي‌نامند.
اين بخش مشتمل بر 4 انجيل است:
1. انجيل متي (سيره و مواعظ مسيح با اشاره به پيشگوييهاي عهد عتيق)
2. انجيل مرقس (قديمترين و كوتاهترين كتاب سيره و مواعظ مسيح)
3. انجيل لوقا (سيره و مواعظ مسيح با تكيه بر جزئيات)
4. انجيل يوحنا (متأخرترين كتاب سيره و مواعظ مسيح با تأكيد بر مافوق بشر بودن او).


 • اميدوارم كه خسته نشده باشيد. همانطور كه مي‌بينيد، مطالعه عقايد ديگران، شيرين است. هنوز وارد اين جرگه نشده‌ايم؛ فقط خواستم شما را به منابعي براي تحقيق، راهنمايي نمايم. به دنبال متن انجيل و تورات در اينترنت هستم كه در اختيارتان قرار دهم. تا جلسه بعد، تا همينجا را خوب مطالعه كنيد.


پاورقي

اين نوع مكانها - پايگاه و وبلاگهاي اعتقادي - هميشه در معرض پرسش و پاسخها، و شبهات جدي از طرف خوانندگان است. چه بسا از طرف مخالفين، مورد هجوم قرار گرفته و به باد تمسخر و توهين و تهمت. اين چيزي است كه در وبلاگ و انجمنهاي مختلف، ديده‌ام. احتمالا براي بعضي، تذكرات من، اثري نخواهد داشت؛ اما خدمت دوستان، عرض مي‌كنم.

  • اگر قرار باشد بحث و گفتگويي در اين مكان محدود، داشته باشيم، درباره مسائل اعتقادي است. اين را گفتم به خاطر اينكه به آفت سياست زدگي گرفتار نشويم. البته نظام و حكومت جمهوري اسلامي ايران، به لحاظ ساختاري كه دارد، با منافع بعضي، مغاير بوده و با طبع لطيفشان، ناسازگار.
  • از خصائص بحثهاي اعتقادي، سهل و ممتنع بودن آنست. بعضي از مطالب، چنان ساده و بسيط است كه همه فهم است؛ در حالي كه بعضي مفاهيم آن بسيار پيچيده و غامض است، كه براي درك آن، بايد مقدماتي را گذراند، و بي‌واسطه و به راحتي به دست نمي‌آيد.
    اگر به اين ويژگي، توجه داشته باشيد، به دام افراد زيركي كه فهرست بلندي از شبهات و سوالات را به عنوان دلايل نقص اسلام نشان مي‌دهند، نمي‌افتيد.


 منتظر نقد و نظرتان هستم
به اميد ديدار
خدانگهدار

محمد زمانیان بازدید : 172 سه شنبه 24 فروردین 1389 نظرات (0)

 

 

 

,   

 

 

 

 

 

 

با عرض سلام خدمت شما بازديد كننده عزيز.به وبلاگ مذهبي

 

 

 

 

 { v } خوش آمديد. اين وبلاگ كار خود را از

 

 

 

 

 

شنبه۲۸  فروردين بطور رسمي آغاز ميكند .براي هرچه 

 

 

 

 

با شكوه  ترشدن اين وبلاگ لطفا نظر بگذاريد.

 

 

 

 

با تشكر از شما محمد زمانيان مديريت وبلاگ.

 

  

 

 

 r     Mohammad .z    s     

 

 

 

 

 

                  

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
با عرض سلام خدمت شما بازديد كننده عزيز.به وبلاگ مذهبي {يا حسين} خوش آمديد. براي هرچه با شكوه تر شدن اين وبلاگ لطفا نظر بگذاريد. با تشكر از شم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 7,704
  • کدهای اختصاصی